رب العالمين
درباره كلمه رب نيز بايد بگوئيم كه در فارسى كلمهاى كه بتوانيم معادل آن قرار دهيم نداريم. گاهى به معناى تربيت - كننده معنى مىكنند ولى بايد توجه داشت كه رب از ماده ربب است نه از ربى، و تربيت كننده كلمهاى است كه معادل مربى قرار مىگيرد و مربى از ماده ربى است. و گاهى آن را صاحب اختيار ترجمه مىكنند چنانچه عبدالمطلب گفت: انارب الابل و للبيت رب من صاحب اختيار شتر هستم و خانه صاحب اختيارى دارد.
در هر حال هيچكدام از اين كلمات به تنهايى رساننده معنى رب نيست، گرچه هر دو صفت جدا جدا از اوصاف خداوند به شمار مىآيند ولى گويا در كلمه رب هم مفهوم خداوندگارى و صاحب اختيارى نهفته است و هم معناى تكميل كننده و پرورش دهنده. خداست كه هم صاحب اختيار عالم است و هم كمال رسان همه عالم است.
البته خداوند عالم عوالمى خلق كرده است كه موجودات آن عوالم بدلائلى خاص، هر كمالى كه مىتوانند داشته باشند از همان اول دارند.
و بعبارت ديگر هيچ گونه استعداد و قوهاى در آنها وجود ندارد بلكه همه به فعليت رسيدهاند يعنى از اوليكه آفريده شدهاند با تمام كمال ممكنشان آفريده شدهاند و به تعبير ديگر «بدء» و «عود»شان يعنى آغاز و انجامشان يكى است. آنها از همان حيث كه مخلوق و مبدع به ابداع الهى مىباشند مربوب او هستند. خداوند از همان حيث كه خالق و مبدع آنهاست، «رب» آنها است.
ولى عالمى كه ما در آن زندگى مىكنيم يعنى عالم دنيا يا عالم ماده، عالم تدريج است، و نظامش چنين است كه وجودها از نقص آغاز مىشوند و بسوى كمال سير مىكنند.
«بدء» و «عود»شان يكى نيست. آغاز و انجامشان دو تا است. آنها از يك حيث مخلوق خداوندند و از حيث ديگر «مربوب» او.
عالم طبيعت در عين اينكه خود در مجموع عالمى است غير از عوالم ديگر، به اعتبار اينكه داراى انواع گوناگون است و هر نوع با نظام مخصوص زندگى مىكند. و در حقيقت هر نوعى برايخود نيز عالمى دارد، همگى همين طورند. عالم جماد، عالم گياه. عالم حيوان عالمى انسان، عالم افلاك7 همه از نقص بسوى كمال در حركتند. هيچ كدامشان در آغاز آفرينش بصورت كامل آفريده نشدهاند. اين خداوند است كه موجودات همه اين عوالم را به كمال نهائى مىرساند. رب العالمين است.
از قرآن استفاده مىشود، اصولا اين جهان، جهان پرورش است انسان كه خود نيز به گروههاى مختلف، خوبها بدها تقسيم مىگردد همگى در حال پرورش يافتن هستند. و جالب اين است كه گوئى جهان يك محيط مساعد كشاورزى است و هرگونه بذرى در آن پاشيده مىشود، پرورش مىيابد، در اين عالم نه تنها خوبها تكامل مىيابند، بلكه بدها «يعنى كسانى كه تخم بدى مىكارند» نيز در نظام اين جهان مراحل خود را طى مىكنند. در سوره بنى اسرائيل مىفرمايد:
من كان يريد العاجله عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصليها مذموما مدحورا(18) و من اراد الاخره و سعى لها سعيها و هو مؤمن فاولئك كان سعيهم مشكورا(19) كلانمد هولاء و هولاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظورا(20)
خلاصه مضمون اين آيات اين استكه: هر كس كه طالب دنيا باشد، و بذر دنيائى بكارد، ما هم او را مدد رسانده و بذرى كه پاشيده است به ثمر مىرسانيم ولى آن اندازه كه بخواهيم و براى هر كس كه خود اراده كنيم. يعنى آنجاست قطعى و لايتخلف در كار نيست كه حتما هر كس ثمره نقد و عاجل بخواهد كارش را به نتيجه برسانيم.
علت اينكه بذر دنيا طلبى نتيجهاش صد در صد قطعى نيست اين جهت است كه دنيا پر از تزاحم و آفات و موانع است نه اينكه اين جهان براى پرورش اين بذرها ساخته نشده است.
بعد مىفرمايد: ولى بطور قطعى چنين كسى كه هدفش را محصور و محدود به دنيا كرده و از مسير شايسته انسان خارج شده است از جهنم سر در خواهد آورد.
و اما اگر كسى هدف دنيائى نداشته باشد و بذر آخرتى بكارد و در راه آن سعى و كوشش كند، اين عمل هيچگاه ضايع نمىگردد و به نتيجه مىرسد. «كلا نمد هولاء و هولاء» هم آن دسته را ما مدد مىكنيم و به اين دسته مدد مىرسانيم.خلاصه اينكه نظام اين عالم اينگونه ساخته شده كه هر كس هر بذرى بپاشد اين مساعد براى پرورش دادن است و همان بذر را پرورش مىدهد، منتهى اينكه يك نوع بذرها صد در صد به نتيجه مىرسد، و آن بذرى است كه بر صراط مستقيم باشد. بعضى بذرهاست كه گرچه امكان پرورش دارد ولى به نتيجه رسيدنش كليت ندارد. و از اينجاست كه افرادى كه كارهاى ناشايستى انجام مىدهند و با نقشههائى كه طرح مىكنند و به نتيجه مىرسند، نمىتوانند بدينگونه عمل خويش را توجيه كنند كه اگر كار ما مورد اشكال بود، ما به نتيجه نمىرسيديم. خير! هر تئورى كه كه در عمل به نتيجه برسد، دليل بر حقانيتش نيست، اين نظام جهان است كه «كلا نمد هولاء هولاء» هر كس هر بذرى بپاشد رشد و احيانا به نتيجه مطلوب مىگردد.
نظرات شما عزیزان: